جدول جو
جدول جو

معنی بی جامه - جستجوی لغت در جدول جو

بی جامه
(مَ / مِ)
بدون لباس. برهنه برهنه:
گدایان بی جامه شب کرده روز
معطرکنان جامه بر عودسوز.
سعدی.
بی جامۀ نکو نتوان شد بدعوتی
این رمز را بپردۀ هر در نوشته اند.
نظام قاری (دیوان ص 24) ، بی شرم. بی حیا:
در چین طرۀ تو دل بی حفاظ من
هرگز نگفت مسکن مألوف یاد باد.
حافظ.
، بی چادر و روی پوش (زن). (یادداشت بخط مؤلف) ، بی عفت:
یکی بدرگ و بی حفاظ است سخت
ندانم که کشته ست چونین درخت.
شمسی (یوسف و زلیخا).
، بی پرهیز. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
بی جامه
برهنه، بدون لباس
تصویری از بی جامه
تصویر بی جامه
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بی پایه
تصویر بی پایه
بی اصل، بی اساس
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هم جامه
تصویر هم جامه
کسی که با دیگری در یک بستر بخوابد، هم بستر، هم رختخواب، برای مثال نه بیگانه گر هست فرزند و زن / چو هم جامه گردد شود جامه کن (نظامی۵ - ۸۲۳)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پی جامه
تصویر پی جامه
جامۀ نازک یا شلوار نازک که در خانه بر تن می کنند، زیرجامه، پیژاما
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بارجامه
تصویر بارجامه
جوال، کیسۀ بزرگ و ستبری از نخ ضخیم یا پارچۀ خشن که برای حمل بار بر پشت چهارپایان بارکش می اندازند و در آن خاک، شن، آهک یا چیزهای دیگر می ریزند، تاچه، گوال، گاله، غنج، ایزغنج، غرار، غراره، جوالق، شکیش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بی جنبه
تصویر بی جنبه
فاقد ظرفیت و خویشتن داری در برابر حوادث
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بی مایه
تصویر بی مایه
فرومایه، بی مقدار، بی بنیاد، بی اصل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دیوجامه
تصویر دیوجامه
جامۀ پوستین که وارونه به تن کنند، نوعی جامۀ خشن که در قدیم هنگام جنگ به تن می کردند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شیر جامه
تصویر شیر جامه
کاسه و پیاله ای که در آن شیر کنند، پستان (زن و جانوران)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیل جامه
تصویر پیل جامه
جامه فراخ و بلند رب دشامبر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تن جامه
تصویر تن جامه
لباس و پوشاک و زیر قبائی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زیر جامه
تصویر زیر جامه
جامه نازکی که زیر شلوار پوشند زیر شلواری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بد کامه
تصویر بد کامه
بد کام
فرهنگ لغت هوشیار
کیسه ای بزرگ و ستبر که بر پشت چارپایان بارکش افکنند و در آن خاک شن آهک و جز آن ریزند جوال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بی راهه
تصویر بی راهه
راهی که انسان به مقصد نرسد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بی پایه
تصویر بی پایه
بی اصل و اساس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بی جامگی
تصویر بی جامگی
بدون مواجب، بی جیره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بی واهمه
تصویر بی واهمه
بدون ترس
فرهنگ لغت هوشیار
نوعی شلوار گشاد که زنان هند پوشند، جامه ای گشاد و سبک مرکب از نیم تنه و شلوار بند دار که در خانه و هنگام خواب پوشند پیژاما
فرهنگ لغت هوشیار
جامه ایست پشمینه و خشن که در روز جنگ پوشند و شبها برای شکار کبک در بر کنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پا جامه
تصویر پا جامه
تنبان، شلوار، زیر جامه
فرهنگ لغت هوشیار
بی درنگ بی اندیشه سرسری زبوده از سر دست سخن تا چند گویی از سر دست - همانا هم تو مستی هم سخن مست (نظامی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیعنامه
تصویر بیعنامه
دستاویز بیع، سند بیع چیزی، قباله خرید چیزی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیع نامه
تصویر بیع نامه
فروشنامه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بی مایه
تصویر بی مایه
بی اصل و بی بنیاد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بی کامی
تصویر بی کامی
محرومیت، ناکامی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آب جامه
تصویر آب جامه
جام آب خوری - ظرف آب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پی جامه
تصویر پی جامه
((مِ))
زیر جامه، شلوار پارچه ای راحتی که در خانه پوشند، پیژاما
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بی کاره
تصویر بی کاره
((رِ یا رَ))
بی کار، بی هنر، ولگرد، بی فایده، بی مصرف
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دیوجامه
تصویر دیوجامه
((مِ))
نوعی جامه خشن جنگی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زیرجامه
تصویر زیرجامه
((مِ یا مَ))
جامه نازکی که زیر شلوار پوشند، زیرشلواری
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بی خایه
تصویر بی خایه
آغا
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بی تامل
تصویر بی تامل
بی درنگ
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بی پایه
تصویر بی پایه
بی اساس
فرهنگ واژه فارسی سره